معنی فارسی headstrongly

B1

به معنای قاطعانه و مصمم به دنبال چیزی رفتن یا عملی را انجام دادن.

In a way that shows determination and a lack of regard for consequences.

example
معنی(example):

او قاطعانه بدون تردید به دنبال اهدافش رفت.

مثال:

She headstrongly pursued her goals without hesitation.

معنی(example):

او قاطعانه از نظر خود دفاع کرد و از عقب‌نشینی امتناع ورزید.

مثال:

He headstrongly defended his opinion, refusing to back down.

معنی فارسی کلمه headstrongly

: معنی headstrongly به فارسی

به معنای قاطعانه و مصمم به دنبال چیزی رفتن یا عملی را انجام دادن.