معنی فارسی heart trouble
B2مشکلات مربوط به سلامت قلب که میتواند شامل بیماریها یا اختلالات عملکرد قلب باشد.
A general term referring to issues related to the heart's health or function.
- NOUN
example
معنی(example):
او مشکل قلبی دارد و باید به پزشک مراجعه کند.
مثال:
He has heart trouble and needs to see a doctor.
معنی(example):
مشکلات قلبی میتواند بر فعالیتهای روزانه شما تأثیر بگذارد.
مثال:
Heart trouble can affect your daily activities.
معنی فارسی کلمه heart trouble
:
مشکلات مربوط به سلامت قلب که میتواند شامل بیماریها یا اختلالات عملکرد قلب باشد.