معنی فارسی heartbreaking
B2دل‌شکن، توصیفی برای وضعیتی که به شدت غمگین و آزاردهنده است.
Causing overwhelming sadness or distress.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
The breaking of a heart; great grief, anguish or distress.
adjective
معنی(adjective):
That causes great grief, anguish or distress.
example
معنی(example):
فیلم پایان دل‌شکنی داشت که همه را به گریه انداخت.
مثال:
The movie had a heartbreaking ending that made everyone cry.
معنی(example):
دیدن سگ که منتظر صاحبش است، دل‌شکن بود.
مثال:
It was heartbreaking to see the dog waiting for its owner.
معنی فارسی کلمه heartbreaking
:
دل‌شکن، توصیفی برای وضعیتی که به شدت غمگین و آزاردهنده است.
