معنی فارسی heartsick

B2

احساس اندوه عمیق به دلیل از دست دادن یا پشیمانی.

A deep emotional pain or anguish usually caused by love or loss.

adjective
معنی(adjective):

Very despondent or sorrowful.

example
معنی(example):

بعد از جدایی آنها، او به مدت چند هفته احساس دل‌شکستگی کرد.

مثال:

After their breakup, he felt heartsick for weeks.

معنی(example):

او به خاطر پذیرفته نشدن در مدرسه رویایی‌اش دلتنگ بود.

مثال:

She was heartsick over not getting into her dream school.

معنی فارسی کلمه heartsick

: معنی heartsick به فارسی

احساس اندوه عمیق به دلیل از دست دادن یا پشیمانی.