معنی فارسی helixes

B2

هلیکس، شکل مارپیچی که در ساختارهای زیستی و شیمیایی دیده می‌شود.

A spiral structure, often found in biological and chemical formations.

example
معنی(example):

ساختار دی‌ان‌ای از دو هلیکس که دور یکدیگر پیچیده‌اند، تشکیل شده است.

مثال:

The DNA structure consists of two helixes twisting around each other.

معنی(example):

هلیکس‌ها اغلب در مولکول‌های آلی یافت می‌شوند.

مثال:

Helixes are often found in organic molecules.

معنی فارسی کلمه helixes

: معنی helixes به فارسی

هلیکس، شکل مارپیچی که در ساختارهای زیستی و شیمیایی دیده می‌شود.