معنی فارسی helply

B1

به معنای با اشتیاق کمک کردن یا با رغبت و میل به کسی یا چیزی کمک کردن.

In a willing and eager manner to provide assistance.

example
معنی(example):

تیم با شوق فراوان برای اتمام پروژه کار کرد.

مثال:

The team worked helplily to finish the project.

معنی(example):

او با رغبت برای کمک به رویداد داوطلبانه عمل کرد.

مثال:

She helplily volunteered to assist with the event.

معنی فارسی کلمه helply

: معنی helply به فارسی

به معنای با اشتیاق کمک کردن یا با رغبت و میل به کسی یا چیزی کمک کردن.