معنی فارسی hemiparetic

B2

ناتوانی در یک سمت بدن که معمولاً به دلیل آسیب‌های عصبی رخ می‌دهد.

Characterized by weakness affecting one side of the body, often due to neurological damage.

example
معنی(example):

پس از سکته، او ناتوانی نیمه‌تنی پیدا کرد و به کمک برای راه رفتن نیاز داشت.

مثال:

After the stroke, he became hemiparetic and needed help walking.

معنی(example):

شرایط نیمه‌ناتوانی ممکن است با فیزیوتراپی بهبود یابد.

مثال:

The hemiparetic condition can often improve with physical therapy.

معنی فارسی کلمه hemiparetic

: معنی hemiparetic به فارسی

ناتوانی در یک سمت بدن که معمولاً به دلیل آسیب‌های عصبی رخ می‌دهد.