معنی فارسی hemispherule
B1نیم کره کوچک، به یک شکل گوی کوچک که فقط نیمی از آن نمایان است اشاره دارد.
A small or diminutive hemisphere.
- NOUN
example
معنی(example):
مدل با یک نیمکره کوچک در بالای آن ساخته شده بود.
مثال:
The model was created with a small hemispherule on top.
معنی(example):
هر نیمکره با دقت قالبگیری شده بود.
مثال:
Each hemispherule was carefully molded.
معنی فارسی کلمه hemispherule
:
نیم کره کوچک، به یک شکل گوی کوچک که فقط نیمی از آن نمایان است اشاره دارد.