معنی فارسی hemorrhages

C1

تعدادی از خونریزی‌ها که ممکن است نشانه‌ای از مشکلات بهداشتی دیگر باشند و نیاز به پیگیری داشته باشند.

Multiple instances of bleeding that may indicate a serious health condition requiring attention.

verb
معنی(verb):

To bleed copiously.

مثال:

He's hemorrhaging!

معنی(verb):

To lose (something) in copious quantities.

مثال:

The company hemorrhaged money until eventually it went bankrupt.

example
معنی(example):

هموراژهای متعدد می‌توانند نشانه‌ای از یک مشکل جدی بهداشتی باشند.

مثال:

Multiple hemorrhages can indicate a serious underlying health issue.

معنی(example):

نظارت بر خونریزی‌های مکرر در مراقبت از بیماران اهمیت دارد.

مثال:

Monitoring for recurrent hemorrhages is important in patient care.

معنی فارسی کلمه hemorrhages

: معنی hemorrhages به فارسی

تعدادی از خونریزی‌ها که ممکن است نشانه‌ای از مشکلات بهداشتی دیگر باشند و نیاز به پیگیری داشته باشند.