معنی فارسی henchboy

B2

شخصی که به عنوان دستیار یا محافظ برای یک گروه یا فرد قوی‌تر عمل می‌کند.

A boy or young man who acts as a helper or enforcer for someone, often in a gang context.

example
معنی(example):

او به پسر دستیار برای باند محلی تبدیل شد.

مثال:

He became the henchboy for the local gang.

معنی(example):

پسر دستیار وظایف را برای رهبرش انجام داد.

مثال:

The henchboy carried out tasks for his leader.

معنی فارسی کلمه henchboy

: معنی henchboy به فارسی

شخصی که به عنوان دستیار یا محافظ برای یک گروه یا فرد قوی‌تر عمل می‌کند.