معنی فارسی higgling

B1

عملی خیالی یا محلی که به نشان دادن شادی یا هیجان اشاره دارد.

Expressing joy or excitement in a playful manner.

verb
معنی(verb):

To hawk or peddle provisions.

معنی(verb):

To wrangle (over a price, terms of an agreement, etc.); to haggle.

noun
معنی(noun):

Haggling

example
معنی(example):

کودکان در طول مهمانی با شادی هیگِل می‌کردند.

مثال:

The kids were higgling with joy during the party.

معنی(example):

او بعد از شنیدن جوک نتوانست از هیگِل کردن دست بردارد.

مثال:

She couldn't stop higgling after hearing the joke.

معنی فارسی کلمه higgling

: معنی higgling به فارسی

عملی خیالی یا محلی که به نشان دادن شادی یا هیجان اشاره دارد.