معنی فارسی himming

A2

زمزمه کردن به معنای خواندن یا تولید صدا به صورت بی‌صدا یا با صدای کم است، معمولاً نشان‌دهنده شادی یا تمرکز است.

To sing or play a tune with closed lips or softly.

example
معنی(example):

او در حین کار یک لحن را زیر لب زمزمه می‌کرد.

مثال:

He was humming a tune as he worked.

معنی(example):

من او را در حال زمزمه کردن آهنگ مورد علاقه‌اش دیدم.

مثال:

I caught her humming her favorite song.

معنی فارسی کلمه himming

: معنی himming به فارسی

زمزمه کردن به معنای خواندن یا تولید صدا به صورت بی‌صدا یا با صدای کم است، معمولاً نشان‌دهنده شادی یا تمرکز است.