معنی فارسی hind-

B1

کشوری خلفی، نشانی برای پهلو یا سمت عقب.

Referring to the back or rear, especially related to animals.

example
معنی(example):

پشت او از پیاده‌روی طولانی درد می‌کرد.

مثال:

Her hind-side was sore from the long walk.

معنی(example):

او روی قسمت عقب خود نشسته بود.

مثال:

He sat on his hind-quarters.

معنی فارسی کلمه hind-

: معنی hind- به فارسی

کشوری خلفی، نشانی برای پهلو یا سمت عقب.