معنی فارسی hirpling
B1حرکت کردن به سمت جلو با لنگشدن یا عدم تعادل.
The act of walking unsteadily; the present participle of hirple.
- verb
verb
معنی(verb):
To walk with a limp, to drag a limb, to walk lamely; to move with a gait somewhere between walking and crawling.
example
معنی(example):
او به خاطر آسیبدیدگیاش با لنگلنگان در حیاط حرکت میکند.
مثال:
He is hirpling across the yard due to his injury.
معنی(example):
سگ به خاطر پای آسیبدیدهاش لنگلنگان میرود.
مثال:
The dog is hirpling because of its hurt paw.
معنی فارسی کلمه hirpling
:
حرکت کردن به سمت جلو با لنگشدن یا عدم تعادل.
