معنی فارسی hirseled
B1عمل بافتن یا تولید پارچه یا اقلام مشابه به وسیله ابزار خاص.
The act of weaving or producing fabric or similar items using a specific tool.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمندان یک فرش زیبا را هیرسل کردند.
مثال:
The artisans hirseled a beautiful rug.
معنی(example):
آنها پارچه را با دقت هیرسل کردند.
مثال:
They hirseled the fabric intricately.
معنی فارسی کلمه hirseled
:
عمل بافتن یا تولید پارچه یا اقلام مشابه به وسیله ابزار خاص.