معنی فارسی his worship

B1

لقب رسمی برای نشان دادن احترام به یک مقام، به ویژه در موارد مذهبی یا دولتی.

A title of respect for someone, especially in political or religious contexts.

example
معنی(example):

پرستش او به مجمع سخنرانی کرد.

مثال:

His worship gave a speech to the assembly.

معنی(example):

مردم در طول مراسم احترام زیادی برای پرستش او نشان دادند.

مثال:

People showed great respect for his worship during the ceremony.

معنی فارسی کلمه his worship

: معنی his worship به فارسی

لقب رسمی برای نشان دادن احترام به یک مقام، به ویژه در موارد مذهبی یا دولتی.