معنی فارسی hit the skids
B1عبارتی برای زمانی که چیزی به سرعت خراب میشود یا به مشکل میخورد.
To decline rapidly or face difficulties.
- verb
verb
معنی(verb):
To fail; decline
example
معنی(example):
کسب و کار در طول رکود دچار مشکل شد.
مثال:
The business hit the skids during the recession.
معنی(example):
او بعد از از دست دادن شغلش دچار مشکل شد.
مثال:
He hit the skids after losing his job.
معنی فارسی کلمه hit the skids
:
عبارتی برای زمانی که چیزی به سرعت خراب میشود یا به مشکل میخورد.