معنی فارسی hitcher

B1

کسی که به نشانه‌ای درخواست سفر می‌کند.

A person who asks for a ride in a passing vehicle.

noun
معنی(noun):

A hitchhiker.

معنی(noun):

An onsetter.

example
معنی(example):

کسی که سر راه ایستاده بود درخواست کرد که او را سوار کنند.

مثال:

The hitcher asked for a ride.

معنی(example):

او کسی بود که برای سفر در سراسر کشور سوار می‌شد.

مثال:

He was a hitcher traveling across the country.

معنی فارسی کلمه hitcher

: معنی hitcher به فارسی

کسی که به نشانه‌ای درخواست سفر می‌کند.