معنی فارسی hobdayed
B1تعبیر خاصی از فعالیت یا تلاش برای رسیدن به هدف خاص.
To engage in a particular activity or performance, often with effort.
- verb
verb
معنی(verb):
To operate on the larynx of a horse in order to improve its breathing
example
معنی(example):
او با تلاش زیاد در رقابت برنده شد.
مثال:
He hobdayed his way through the competition with great effort.
معنی(example):
آنها در پارک به تفریح پرداختند و از روز آفتابی لذت بردند.
مثال:
They hobdayed around the park, enjoying the sunny day.
معنی فارسی کلمه hobdayed
:
تعبیر خاصی از فعالیت یا تلاش برای رسیدن به هدف خاص.
