معنی فارسی hobnail

B2

میخ‌های هاب، میخ‌های کوچک و قوی که به ته کفش‌ها می‌زنند تا استحکام و چسبندگی را افزایش دهند.

Metal nails fixed to the soles of shoes to provide grip and durability.

noun
معنی(noun):

A short nail with a thick head, typically used in boot soles.

معنی(noun):

A clownish person; a rustic.

verb
معنی(verb):

To fit with hobnails.

مثال:

a machine for the hobnailing of shoes

معنی(verb):

To tread down roughly, as with hobnailed shoes.

example
معنی(example):

او از کفش‌هایی با میخ‌های هاب برای چسبندگی بهتر استفاده کرد.

مثال:

He wore shoes with hobnails for better grip.

معنی(example):

میخ‌های هاب در کفش‌های سنتی استفاده می‌شدند.

مثال:

Hobnails were used in traditional footwear.

معنی فارسی کلمه hobnail

: معنی hobnail به فارسی

میخ‌های هاب، میخ‌های کوچک و قوی که به ته کفش‌ها می‌زنند تا استحکام و چسبندگی را افزایش دهند.