معنی فارسی hodge
B2خوب از هم جدا نشدن چیزها و به صورت بینظم ترکیب شدهاند.
A confused mixture or a jumble of things.
- noun
noun
معنی(noun):
A rustic; a country person.
example
معنی(example):
او یک هاجی از سبزیجات مختلف درست کرد.
مثال:
She made a hodge of different vegetables.
معنی(example):
اتاق او یک هاجی از کتابها و لباسها است.
مثال:
His room is a hodge of books and clothes.
معنی فارسی کلمه hodge
:
خوب از هم جدا نشدن چیزها و به صورت بینظم ترکیب شدهاند.