معنی فارسی holarthritic
B2وضعیتهای خاصی که با التهاب مفاصل مرتبط هستند و ممکن است تاثیرات خاصی بر سلامت فرد بگذارند.
Relating to a condition characterized by inflammation of the joints.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او از درد هولارتریتیک در مفاصلش رنج میبرد.
مثال:
She suffers from holarthritic pain in her joints.
معنی(example):
شرایط هولارتریتیک میتواند به شدت بر تحرک تاثیر بگذارد.
مثال:
Holarthritic conditions can severely impact mobility.
معنی فارسی کلمه holarthritic
:
وضعیتهای خاصی که با التهاب مفاصل مرتبط هستند و ممکن است تاثیرات خاصی بر سلامت فرد بگذارند.