معنی فارسی hollow-cheeked

B2

حالت صورت که گونه‌ها فرو رفته و توخالی به نظر می‌رسند.

Having sunken cheeks, often indicating illness or fatigue.

example
معنی(example):

او بعد از بیماری‌اش به نظر گونه‌های توخالی داشت.

مثال:

She looked hollow-cheeked after her illness.

معنی(example):

صورت گونه‌های توخالی‌اش خستگی‌اش را نشان می‌داد.

مثال:

His hollow-cheeked face showed his fatigue.

معنی فارسی کلمه hollow-cheeked

: معنی hollow-cheeked به فارسی

حالت صورت که گونه‌ها فرو رفته و توخالی به نظر می‌رسند.