معنی فارسی homecome

B1

بازگشت به خانه بعد از یک دوره طولانی، به ویژه به منظور دیدار با خانواده یا دوستان.

The act of returning home after a long absence, often for a reunion.

example
معنی(example):

پس از سال‌ها دوری، بازگشت به خانه یک شادی بود.

مثال:

After years away, it was a joy to homecome again.

معنی(example):

آنها یک گردهمایی به منظور جشن بازگشت به خانه برنامه‌ریزی کردند.

مثال:

They planned a homecome to celebrate their reunion.

معنی فارسی کلمه homecome

: معنی homecome به فارسی

بازگشت به خانه بعد از یک دوره طولانی، به ویژه به منظور دیدار با خانواده یا دوستان.