معنی فارسی homekeeper

B1

شخصی که مسئول نگهداری و مدیریت خانه است.

A person who manages and takes care of a home.

example
معنی(example):

خانه‌دار مطمئن شد که قبل از رسیدن مهمانان همه چیز مرتب است.

مثال:

The homekeeper ensured that everything was in order before guests arrived.

معنی(example):

به عنوان یک خانه‌دار، او به نگهداری از خانه‌اش افتخار می‌کند.

مثال:

As a homekeeper, she takes pride in maintaining her household.

معنی فارسی کلمه homekeeper

: معنی homekeeper به فارسی

شخصی که مسئول نگهداری و مدیریت خانه است.