معنی فارسی homogeneousness
B2یکنواختی، حالت یا وضعیتی است که در آن اجزاء یک چیز به طور مساوی و یکسان توزیع شدهاند و تفاوت واضحی بین آنها وجود ندارد.
The quality of being uniform or the same throughout.
- NOUN
example
معنی(example):
سوپ دارای یکنواختی بود که آن را بسیار نرم کرد.
مثال:
The soup had a homogeneousness that made it very smooth.
معنی(example):
در علم، یکنواختی به ترکیب یکنواخت اشاره دارد.
مثال:
In science, homogeneousness refers to uniform composition.
معنی فارسی کلمه homogeneousness
:
یکنواختی، حالت یا وضعیتی است که در آن اجزاء یک چیز به طور مساوی و یکسان توزیع شدهاند و تفاوت واضحی بین آنها وجود ندارد.