معنی فارسی homogenetically
B2به گونهای که تفاوتی بین اجزای مختلف وجود نداشته باشد و یکسان باشد.
In a manner that ensures homogeneity or uniformity.
- ADVERB
example
معنی(example):
نمونهها بهطور هوموژنتیک پردازش شدند تا یکنواختی تضمین شود.
مثال:
The samples were homogenetically processed to ensure uniformity.
معنی(example):
دادهها بهصورت هوموژنتیک جمعآوری شدند تا از سوگیری جلوگیری شود.
مثال:
Data was collected homogenetically to avoid bias.
معنی فارسی کلمه homogenetically
:
به گونهای که تفاوتی بین اجزای مختلف وجود نداشته باشد و یکسان باشد.