معنی فارسی honeybind
B1پیوند دادن افراد به یکدیگر به وسیلهی سنتها یا تجارب مشترک.
To bind or unite people together through shared customs or experiences.
- VERB
example
معنی(example):
این سنت به نظر میرسید که جامعه را به هم میپیوندد.
مثال:
The tradition seemed to honeybind the community together.
معنی(example):
رویدادها میتوانند مردم را از طریق تجربیات مشترک به هم بپیوندند.
مثال:
Events can honeybind people through shared experiences.
معنی فارسی کلمه honeybind
:
پیوند دادن افراد به یکدیگر به وسیلهی سنتها یا تجارب مشترک.