معنی فارسی honorably
B2به شیوهای که شرافت و احترام را حفظ کند.
In a manner that is deserving of respect; in an honorable way.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در زمانهای سخت به طور شرافتمندانه عمل کرد.
مثال:
He acted honorably during the difficult times.
معنی(example):
او به طور شرافتمندانه از ارتش ترخیص شد.
مثال:
She was honorably discharged from the military.
معنی فارسی کلمه honorably
:
به شیوهای که شرافت و احترام را حفظ کند.