معنی فارسی hooven

B1

معنی دستوری به فرم بهره‌وری از پا کوبیدن.

Referring to the sound or marks made by hooves.

example
معنی(example):

ردپاهای پا کوبیدنی در برف تازه بودند.

مثال:

The hooven tracks in the snow were fresh.

معنی(example):

او آثار پا کوبیدنی را بر روی زمین بررسی کرد.

مثال:

She examined the hooven impressions on the ground.

معنی فارسی کلمه hooven

: معنی hooven به فارسی

معنی دستوری به فرم بهره‌وری از پا کوبیدن.