معنی فارسی hooves
B1 /huvz/پاهای سم‌دار که برای حیواناتی مانند گوزن‌ها و اسب‌ها استفاده می‌شود.
The plural of hoof, describing the hard, inflexible structure at the tip of the foot of some animals.
- noun
noun
معنی(noun):
The tip of a toe of an ungulate such as a horse, ox or deer, strengthened by a thick keratin covering.
معنی(noun):
The human foot.
مثال:
Get your hooves off me!
معنی(noun):
An ungula.
example
معنی(example):
سم‌های گوزن بر روی گل نرم آثار زیبایی به جا گذاشت.
مثال:
The hooves of the deer made soft prints in the mud.
معنی(example):
او می‌توانست صدای سم‌ها را بر روی خیابان سنگ‌فرش شده بشنود.
مثال:
She could hear the sound of hooves on the cobblestone street.
معنی فارسی کلمه hooves
:
پاهای سم‌دار که برای حیواناتی مانند گوزن‌ها و اسب‌ها استفاده می‌شود.
