معنی فارسی hoveling

B1

عمل جمع‌آوری یا توده‌کردن مواد مانند برف یا خاک.

The act of shoveling or moving material, typically snow or dirt, into a pile.

example
معنی(example):

او برف را در یک توده جمع می‌کرد.

مثال:

He was hoveling snow into a pile.

معنی(example):

کارگران در حال جمع کردن خاک برای پاکسازی مسیر بودند.

مثال:

The workers were hoveling dirt to clear the path.

معنی فارسی کلمه hoveling

: معنی hoveling به فارسی

عمل جمع‌آوری یا توده‌کردن مواد مانند برف یا خاک.