معنی فارسی howk
B1به معنای بریدن یا قطع کردن چیزی، به ویژه با قدرت.
To cut or chop something down with force.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند درخت قدیمی را قطع کنند.
مثال:
They decided to howk down the old tree.
معنی(example):
او از یک تبر برای بریدن چوب استفاده کرد.
مثال:
He used an axe to howk the wood.
معنی فارسی کلمه howk
:
به معنای بریدن یا قطع کردن چیزی، به ویژه با قدرت.