معنی فارسی howlingly

B2

به شدت و با صدای بالا به نحوی که صدای وزش باد را تداعی می‌کند.

In a manner that involves howling or is extremely loud.

example
معنی(example):

هوا شب گذشته به طرز وحشتناکی بلند بود.

مثال:

The wind was howlingly loud last night.

معنی(example):

او به طرز خنده‌داری به نمایش خنده‌دار خندید.

مثال:

He laughed howlingly at the funny show.

معنی فارسی کلمه howlingly

: معنی howlingly به فارسی

به شدت و با صدای بالا به نحوی که صدای وزش باد را تداعی می‌کند.