معنی فارسی humbugged
B1احساس فریب خوردن، به ویژه در مواردی که شخص طعمه فریب شده باشد.
To be deceived or tricked, often in a deceptive manner.
- verb
verb
معنی(verb):
To play a trick on someone, to cheat, to swindle, to deceive.
معنی(verb):
(African American Vernacular) To fight; to act tough.
معنی(verb):
To waste time talking.
example
معنی(example):
من توسط تبلیغات کاذب حس فریب‌خوردگی کردم.
مثال:
I felt humbugged by the false advertisements.
معنی(example):
او احساس کرد که پس از افشای کلاهبرداری فریب خورده است.
مثال:
She felt she had been humbugged after the scam reveal.
معنی فارسی کلمه humbugged
:
احساس فریب خوردن، به ویژه در مواردی که شخص طعمه فریب شده باشد.
