معنی فارسی humorsomely

B1

به شیوه‌ای که باعث خنده و سرگرمی دیگران شود.

In a humorous manner.

example
معنی(example):

او به طور خنده‌دار خاطرات کودکی‌اش را تعریف کرد.

مثال:

He humorsomely recounted his childhood memories.

معنی(example):

کمدین به طور خنده‌دار در مراسم گل سرسبد اجرا کرد.

مثال:

The comedian performed humorsomely at the gala.

معنی فارسی کلمه humorsomely

: معنی humorsomely به فارسی

به شیوه‌ای که باعث خنده و سرگرمی دیگران شود.