معنی فارسی humpy

B1

ناهموار و دارای برآمدگی، معمولاً در مورد سطح زمین.

Having bumps or being uneven.

noun
معنی(noun):

A hut or temporary shelter made from bark and tree branches, especially for Aborigines.

example
معنی(example):

جاده ناهموار و پرچاله بود.

مثال:

The road was humpy and bumpy.

معنی(example):

او با احتیاط بر روی سطح ناهموار قدم گذاشت.

مثال:

He walked over the humpy surface with care.

معنی فارسی کلمه humpy

: معنی humpy به فارسی

ناهموار و دارای برآمدگی، معمولاً در مورد سطح زمین.