معنی فارسی hypnotically

B2

به طور هیپنوتیزم‌کننده، به شکلی که باعث حالت خواب‌آلودگی یا تمرکز شدید می‌شود.

In a manner that induces hypnosis or a trance-like state.

example
معنی(example):

او به طور هیپنوتیزم‌کننده‌ای صحبت کرد و توجه همه را جلب کرد.

مثال:

She spoke hypnotically, drawing everyone’s attention.

معنی(example):

موسیقی به شکلی هیپنوتیزم‌کننده نواخته شد و حضار را به حالت خواب‌آلودگی برد.

مثال:

The music played hypnotically, lulling the audience into a trance.

معنی فارسی کلمه hypnotically

:

به طور هیپنوتیزم‌کننده، به شکلی که باعث حالت خواب‌آلودگی یا تمرکز شدید می‌شود.