معنی فارسی i spy

A2

بازی ساده‌ای که در آن یکی از بازیکنان چیزی را انتخاب می‌کند و دیگران باید حدس بزنند آن چیست.

A game where one player selects an object and others guess what it is based on its color or other characteristics.

example
معنی(example):

من با چشمان کوچک خود چیزی قرمز را می‌بینم.

مثال:

I spy with my little eye something red.

معنی(example):

آنها در طول سفر با خودرو بازی «من جاسوسی می‌کنم» کردند.

مثال:

They played 'I spy' during the car ride.

معنی فارسی کلمه i spy

: معنی i spy به فارسی

بازی ساده‌ای که در آن یکی از بازیکنان چیزی را انتخاب می‌کند و دیگران باید حدس بزنند آن چیست.