معنی فارسی i told you so
B2این جمله نشاندهنده تأکید بر درست بودن یک نظر یا پیشبینی قبلی است.
A phrase used to indicate that one was right about a given situation, often said after someone has experienced a consequence.
- PHRASE
example
معنی(example):
وقتی او گوش نکرد، بعداً به او گفتم.
مثال:
When she didn't listen, I told her so later.
معنی(example):
در بحث، نتوانستم بگویم: 'به تو گفته بودم'.
مثال:
In the argument, I couldn't help but say, 'I told you so'.
معنی فارسی کلمه i told you so
:
این جمله نشاندهنده تأکید بر درست بودن یک نظر یا پیشبینی قبلی است.