معنی فارسی ib.

B1

IB، مدرک بین‌المللی با تمرکز بر آموزش و پرورش چند فرهنگی و چند رشته‌ای.

International Baccalaureate, a rigorous educational program.

adverb
معنی(adverb):

(bibliography) Abbreviation of ibidem.

example
معنی(example):

IB یک برنامه برای آموزش بین‌المللی است.

مثال:

IB is a program for international education.

معنی(example):

او در حال آماده شدن برای امتحانات IB خود است.

مثال:

She is studying for her IB exams.

معنی فارسی کلمه ib.

: معنی ib. به فارسی

IB، مدرک بین‌المللی با تمرکز بر آموزش و پرورش چند فرهنگی و چند رشته‌ای.