معنی فارسی ice-up

B1

استفاده از یخ برای کاهش ورم یا درد در یک ناحیه.

To apply ice to an injury to reduce pain and swelling.

example
معنی(example):

شما بعد از بازی باید مچ پا را یخ بزنید.

مثال:

You need to ice-up your ankle after the game.

معنی(example):

برای کاهش ورم، کبودی را یخ بزنید.

مثال:

Ice-up the bruise to reduce swelling.

معنی فارسی کلمه ice-up

: معنی ice-up به فارسی

استفاده از یخ برای کاهش ورم یا درد در یک ناحیه.