معنی فارسی icebound

B1

یخ زده، به وضعیت یا مکانی اشاره دارد که به دلیل یخ به طور کامل محاصره یا غیرقابل دسترس شده است.

Unable to move due to being surrounded or trapped by ice.

adjective
معنی(adjective):

Completely surrounded by ice and therefore unable to move.

example
معنی(example):

کشتی در بندر یخ زده یخ زده بود.

مثال:

The ship was icebound in the frozen harbor.

معنی(example):

آنها هفته‌ها در یک جزیره یخ زده گرفتار شدند.

مثال:

They were stranded on an icebound island for weeks.

معنی فارسی کلمه icebound

: معنی icebound به فارسی

یخ زده، به وضعیت یا مکانی اشاره دارد که به دلیل یخ به طور کامل محاصره یا غیرقابل دسترس شده است.