معنی فارسی iceland
B1ایسلند، یک کشور جزیرهای در شمال اقیانوس اطلس است که به زیباییهای طبیعیاش مشهور است.
An island country in the North Atlantic known for its stunning natural landscapes.
- NOUN
example
معنی(example):
ایسلند به خاطر مناظر طبیعی خیرهکننده خود مشهور است.
مثال:
Iceland is known for its stunning natural landscapes.
معنی(example):
بسیاری از گردشگران به ایسلند میروند تا شفق شمالی را ببینند.
مثال:
Many tourists visit Iceland to see the Northern Lights.
معنی فارسی کلمه iceland
:
ایسلند، یک کشور جزیرهای در شمال اقیانوس اطلس است که به زیباییهای طبیعیاش مشهور است.