معنی فارسی icicle
B2 /ˈaɪ.sɪ.kl̩/قطعهای از یخ که به صورت آویزان از یک سطح قرار دارد.
A hanging spike of ice formed by the freezing of dripping water.
- noun
noun
معنی(noun):
A drooping, tapering shape of ice.
example
معنی(example):
به آن یخچالی که از سقف آویزان شده نگاه کن!
مثال:
Look at that icicle hanging from the roof!
معنی(example):
یخچالها میتوانند زمانی که دما کاهش مییابد، شکل بگیرند.
مثال:
Icicles can form when the temperature drops.
معنی فارسی کلمه icicle
:
قطعهای از یخ که به صورت آویزان از یک سطح قرار دارد.