معنی فارسی ignition key
B1کلیدی که برای استارت زدن یک وسیله نقلیه استفاده میشود.
A key used to start the ignition of a vehicle.
- noun
noun
معنی(noun):
A key that starts the combustion engine of a motor vehicle.
example
معنی(example):
من کلید روشن کردن ماشینم را گم کردم.
مثال:
I lost my ignition key for the car.
معنی(example):
قبل از رفتن مطمئن شوید که کلید روشن کردن را برداشتهاید.
مثال:
Make sure to take your ignition key before leaving.
معنی فارسی کلمه ignition key
:
کلیدی که برای استارت زدن یک وسیله نقلیه استفاده میشود.