معنی فارسی ignivomousness

B1

حالتی که به آتش‌افروزی یا تولید آتش مرتبط است.

The quality of being able to spit fire; a metaphorical expression of aggression.

example
معنی(example):

آتش‌افروزی موجود در حمله شدید آن مشهود بود.

مثال:

The ignivomousness of the creature was evident in its fierce attack.

معنی(example):

در افسانه‌ها، آتش‌افروزی اژدهاها نماد ویرانی است.

مثال:

In folklore, the ignivomousness of dragons symbolizes destruction.

معنی فارسی کلمه ignivomousness

: معنی ignivomousness به فارسی

حالتی که به آتش‌افروزی یا تولید آتش مرتبط است.