معنی فارسی ill-assorted

B1

چیدمانی نامناسب یا ناهماهنگ از اشیاء یا افراد.

Poorly matched or organized items or individuals, lacking harmony.

adjective
معنی(adjective):

Badly matched, or unmatched.

example
معنی(example):

اقلام داخل جعبه به خوبی انتخاب نشده‌اند.

مثال:

The items in the box are ill-assorted.

معنی(example):

سلیقه او در لباس به خوبی انتخاب نشده است.

مثال:

His taste in clothes is ill-assorted.

معنی فارسی کلمه ill-assorted

: معنی ill-assorted به فارسی

چیدمانی نامناسب یا ناهماهنگ از اشیاء یا افراد.