معنی فارسی ill.
A2احساس ناخوشی، گرفتار بیماری یا مشکل سلامتی
Not in good health; sick.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
من امروز حال خوبی ندارم.
مثال:
I feel ill today.
معنی(example):
او بعد از سفر طولانی به نظر بیمار میآمد.
مثال:
He looked ill after the long trip.
معنی فارسی کلمه ill.
:
احساس ناخوشی، گرفتار بیماری یا مشکل سلامتی