معنی فارسی illegitimatising
B1تبدیل کردن به غیرقانونی، توجیه عدم مشروعیت.
The act of making something illegitimate or not recognized as valid.
- VERB
example
معنی(example):
این گزارش شیوههای سازمان را غیرقانونی میسازد.
مثال:
The report is illegitimatising the practices of the organization.
معنی(example):
منتقدان استدلال میکنند که این سیاست اصلاحات لازم را غیرقانونی میسازد.
مثال:
Critics argue that the policy is illegitimatising necessary reforms.
معنی فارسی کلمه illegitimatising
:
تبدیل کردن به غیرقانونی، توجیه عدم مشروعیت.